برچسب : نویسنده : faabaane5 بازدید : 54
برچسب : نویسنده : faabaane5 بازدید : 39
فکرش را بکن!
حالا که دو روز از آبان هم گذشته، هنوز هم باید بروم مدرسه! همانقدر تکراری که مهر می رفتم. همانقدر تکراری که در آذر باید بروم!
یا نمی فهمند آبان چه چیز خاصی است، یا واقعن آبان چیز خاصی نیست، که بعید می دانم:)
برچسب : نویسنده : faabaane5 بازدید : 43
از حرفای دیشب اینو یادمه که وسط گریه تو آینه به چشمای قرمزم نگاه کردم و خوندم:
مثه کوه پشت و پناه همیم...ولی هردومون دستامون خالیه!
برچسب : نویسنده : faabaane5 بازدید : 56
سرم را بین دستانم تکیه میدهم و با خودم تکرار میکنم «زهرا قبول کن که تنهایی..» و دوست دارم زار زار بزنم زیر گریه. از شدت دردِ سر و دردسر! دردسری که خودم برای خودم ساختم و تمامی ناپذیر است...
پ.ن:
به میمنت و شادی، تا هفته دیگه به یکی از وحشتناک ترین وضع های ممکن با خودم رو به روم میکنن! این هم عاقبت به خیر بشه صلوات.
برچسب : نویسنده : faabaane5 بازدید : 48
برچسب : نویسنده : faabaane5 بازدید : 46
میگه
با این اخلاقش اگه هیشکی نیاد ببرتش چی؟ میمونه رو دستمون
بعد که میبینه نمیتونم از شدت خودخوری تحمل کنم و اشکام میریزه میگه
قربون اشکات برم من
....
خدایا من چرا نمیمیرم پس؟
برچسب : نویسنده : faabaane5 بازدید : 41
برچسب : نویسنده : faabaane5 بازدید : 41
برچسب : نویسنده : faabaane5 بازدید : 50
برچسب : نویسنده : faabaane5 بازدید : 48